چقدر بزرگ شدنتان زیباست!
هرروز باغبان به گل هایی که کاشته بود نگاه می کرد و دلش می خواست زودتر قد بکشند تا گل دادنشان را ببیند . از اینهمه انتظار انگار خسته نمی شد. اما توی دلش آرزو می کرد صبح که دوباره به باغچه سرک می کشد ساقه ها به گل نشسته باشند. من همون باغبانه ام . روز بروز بیش تر منتظر قد کشیدن شمایم. دلم می خواد ازین کوچکی و ناتوانی به ثمر و توانایی برسید. حالا که هرروز کلمات جدیدی از شما می شنوم یا می بینم که بازی می کنید یا همزمان با یکدیگر شعر می خوانید احساس می کنم شاخ آرزویم به گُل نشسته است. گاه واژگانی که می گویید باعث می شود قهقه بزنم یا تا مدتی مات بمانم . مثلا اینکه ویانا بعد از خرابکاری تو ماشین بابا در حالی که دستاشو می شستم و لبهایش را به ح...
نویسنده :
مریم بانو
14:19