وياناويانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

دختران من هدیه ای از خدا

سلام

1393/2/21 12:07
نویسنده : مریم بانو
287 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان خوبم

کوچولوهای نازنینم خوشبختانه در صحت و سلامتند . آوین و سروین دیگه وارد هشت ماهگی شدند و دارن شروع می کنن به شیطونی کردن . آوین عاشق اینه که تو روروئک بمونه و بدوه اینور اونور یکی هم باشه که مدام باهاش حرف بزنه و بازی کنه . خیلی حرکاتشون شبیه به همه . نمی تونم بگم فقط آوین اینکارو می کنه یا فقط سروین این حرکات رو انجام میده . ولی سروین زیاد تو روروئک حرکت نمی کنه . بیشتر روی زمین خودش رو می کشه و غلت می زنه . دیگه کم کم دارم بهشون مزه غذاهای مختلف رو می چشونم . البته با احتیاط زیاد . چون خسته شدم از بس فرنی و حریره بادوم دادم . سعی می کنم غذاهای خودمون رو به صورت بدون ادویه ، نمک یا چیزهایی که حساسیت زا هستن میکس کنم و بهشون بدم . هنوز سر خوابیدنشون مشکل دارم . سخت می خوابن . راستی یادم باشه یه چیزایی از اینترنت راجع به این موضوع سرچ کنم .

سروین وزن گیریش خیلی بهتر از آوینه . در صورتی که غذاشون یه مقداره . همین باعث میشه سروین به نظر بعضی ها جذابتر بیاد بخصوص اونا که بچه تپل تر دوست دارن . اما در کل قیافشون خیلی شبیه شده . بعضی روزها خودم هم قاطی می کنم . وقتی ویانا توی خونه راه می ره و شیطونی می کنه اونا حسابی کیف می کنن و نیگاش می کنن. وقتی چیزی نیست که سرگرمشون کنه جیغ و دادشون درمیاد . اونوقت دیگه ساکت کردنشون سخته . 

با پرستارشون اخت شدن و خدارا شکر تونستیم یه پرستار خوب بگیریم . خداکنه نخواد حالا حالاها بره چون کار ما خیلی سخت میشه.

ویانای نازنینم دیگه این روزا می خواد حسابی مستقل بشه . کیفی رو که خاله فرشته بهش داده میندازه روی دستش ( کرم ضدآفتاب و برس من به اضافه النگوهای خودش هم باید توش باشه یه مقدار پول گذاشتم توش) مثلا میره خرید برای من نون میخره میاره حرکاتش خیلی جالبه می گم برو نون بخر کیفشو که روی یه دستشه با دست دیگش خداحافظی می کنه و میگه خافظ خافظ و تندتند میره جلوی در ورودی آپارتمان و یه بده بستانی با دیوار و کابینت می کنه و میاد دستشو به سمت من دراز می کنه و میگه اوخور اوخور. 

دیگه همه چیز می گه ولی هنوز کامل نیست . دیشب دمپایی های منو پوشیده بود و با یه لبخندی که انگار مسخره می کنه می گفت : مامان بوزوگه . بوزوگه . یعنی مامان بزرگه . منظورش دمپایی ها بود.

می خوام از پوشک بگیرمش اما نمیشه . زود به زود جیش می کنه و شلواراش همش خیسه . پیش مادرشوهر مارو روسفید کرده از بس رو فرشاشون جیش کرده . دوست داره مدام بین خونه خودمون و مادربزرگش در تردد باشه . خودم این وضعیت رو دوست ندارم چون احساس می کنه بچه کفتر دوبرجه یا یه جورایی هوایی میشه. اگه پیشش اسم حیاط و بیرون رو بیاری دیگه رهات نمی کنه باید حتما ببریش. 

نسبت به آوین و سروین خیلی عکس العمل هاش جالبه در عین اینکه مشخصه خیلی دوستشون داره و می خواد ازشون مراقبت کنه و بهشون غذا بده گاهی باهاشون دعوا می کنه و با اخم برخورد می کنه . دقیقا عین من که به اونها می گم خوب چیه ؟ و با ناراحتی یا خستگی اخم می کنم اون هم به طرفشون می ره و دستاشو از هم باز می کنه و میگه چیه چیه ؟ و با ناراحتی و اخم به سوی دیگه ای می ره یا گاهی هم براشون دست می زنه که ساکت بشن. 

کلمه عزیزم رو خیلی قشنگ می گه . میگه عاقشتم . تو احوالپرسیاش با تلفن میگه خوبی؟ خوشی؟ گاهی هم میپرسه مامانت خوبه؟ آخه بگو فسقلی تو چه می دونی این چیزا چیه؟ به پرستارش میگه لاله . 

دلش می خواد همش باهاش تاپ تاپ عباسی بازی کنیم یا بیاد رو پشتمون و دور اتاق بچرخونیمش . روروئک بچه ها رو استاد کرده از بس نشسته روش . رکابیشو پاره کرده دوختمش. می خوام براش از این دوچرخه کوچیکا بخرم . حالشو ببره بچه م.

دیگه کاملا اطرافیان رو میشناسه . دایی ها ، عمو که شامل شوهر عمه ها و خاله هم میشه. آدم های ناشناس ترسناک آقاهه هستند . حتی گاهی که آوین و سروین گریه می کنن برای ترساندن و ساکت کردنشان (مثل ما که همین کارو برای خودش انجام میدیم) از لفظ آقاهه آقاهه استفاده می کنه .

خلاصه بساطی داریم با این سه تا فینگیلی دخمل. خدا حفظشون کنه .خدا انشالاه همه بچه ها رو برای مادراشون حفظ کنه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله لیلا
21 اردیبهشت 93 14:48
سلام مریم بانو مرسی که اینقدر قشنگ و با جزئیات نوشتی . دلم ضعف رفت برا فسقلی های خوردنی خیلی دلم میخواد ببینمشون . خدا حفظشون کنه و به تو قوت و سلامتی بده دوست قوی و محکم و صبور من . دوسِت دارم خواهر جونم . به امید دیدار
مامان آنیتا
22 اردیبهشت 93 10:18
خدا حفظشون کنه. سه تایی بزرگ می شن، همدیگرو حمایت می کنن و وقتی که بزرگ شدن برای پدر و مخصوصا مادر خیلی خوبه. خوش به حالت آردتو بیختی و الکتو آویختی خواهر. ما که هنوز اندر خم پس کوچه ایم.