عروسی میتراخاله
سلام به همه دوستان و همراهان
عروسی میتراخاله ویانا هم به خوبی و خوشی برگزارشد. جای خیلی از دوستان عزیزم توی این شادی ما خالی بود. دوست داشتم همه اون عزیزان توی مراسم ما باشند اما خوب هرکسی یه مشکلاتی داره دیگه !
میتراخاله خیلی هم خوشگل و ناز شده بود و توی مراسم می درخشید . حیف که نمی شه عکسشو گذاشت. ویانای نازنینم توی این چندروز انگارخیلی خسته شده بود . حسابی این دوروز بعد از مراسم رو خوابیده .
این روزها خوشی مراسم عروسی با یه اتفاقات تلخ دیگه همراه شد که اعصاب منو به هم ریخت . اینکه یه نفر به خودش اجازه بده زندگی منو کنکاش کنه و اطرافیانم رو تحریک کنه می ره روی مخ من !
ویانای نازنینم امروز خونه مادرجونشه . دیشب بعد از اینکه یه شام حسابی خورد شروع کرد به شیطونی و وروجک بازی . تا نیمساعت حتی نمی ذاشت باباش سرشو روی بالش بذاره و بخوابه . مجبورش کرد بلند بشه و روی مبل بنشینه . بعدم کلی بازی کرد و خوابید. عشق منی مامان جون.
نمی دونم چرا هنوز شروع به راه رفتن نکرده . نمی تونه بیشتر از دوسه ثانیه بدون تکیه گاه بایسته . امیدوارم زودتر راه بیفته جوجوی مامانی!!