وياناويانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

دختران من هدیه ای از خدا

تنهایی مامان

1392/3/30 11:00
نویسنده : مریم بانو
116 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترگلم

این چندروزه مامان یه خرده ناراحته. آخه دایی مهدی و دایی محمد دارند اسباب کشی می کنند برن میمه زندگی کنن. و من خیلی دلگیرم . احساس می کنم دارم خیلی تنها می شم . دایی محمودم که تصمیم گرفته تو این یکی دوماهه اگه بشه برن تهران . خاله میترا که مدتیه قم مونده و دنبال کارای عروسیشه . اونا هم باید قم خونه بگیرن  و زندگی کنن . بابایی اسماعیلم که یکسره در رفت و آمد تهرانه و هفته ای یکبار می یاد . دایی مهردادم که کارش دیگه تهرانه و نمیاد این ورا. می مونه دایی مسعود که اونم اینجا نمی مونه و می ره پیش بابا اسماعیل . من تنها می مونم . ولی خوب تنهای تنها که نه . خدا هست . تو هستی . احمدبابا هست .

خلاصه ، تو باید خیلی کمک مامانی باشی .

niniweblog.com

niniweblog.com

فکرکن تو وایسی اینطوری کمک مامان کنی عسلم چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله لیلا
30 خرداد 92 11:25
مامان آنیتا
1 تیر 92 12:03
آدم تو شهر خودش که احساس تنهایی نمی کنه مامان ویانا
خاله آموزشي (مهشيد)
2 تیر 92 11:58
ويانا کوچولوي خاله به مامانت بيشتر کمک کن هواشو هم داشته باش که کمتر احساس تنهايي کنه خدا کمکت ميکنه
الهه مامان محمدامين
2 تیر 92 12:16
مريم جونم اينقدر با ويانا و دوقلوهات سرگرم بشي که ديگه فرصت نکني فصه تنهايي رو بخوريپس منو فرشته و مشهيد چي هستيم
سحر(آبجی محمد طاها)
12 تیر 92 12:20
سلام.داداش من توی مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده.کدش 380 ازتون ممنون می شم بهش رای بدید.شما می تونید به 3 نفر رای بدیداگه با چند تا سیم کارتم بهش رای بدید ازتون یه دنیا هم بیش تر ممنون می شم. شماره پیامک:20008080200