وياناويانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

دختران من هدیه ای از خدا

روز مادر مبارک

1391/2/28 8:49
نویسنده : مریم بانو
128 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم .....

امروز سه شنبه است و من هنوز نتونستم برای روز مادر مطلب جدید بذارم . روز مادر شنبه بود . ولی خوب عیب نداره . ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است . این روز رو به همه مادران خوب و مهربون دنیا خصوصا مادر شوهرعزیزم و خاله ها و عمه های مهربونم تبریک می گم . امیدوارم بتونم جبران زحماتشون رو بکنم . دیشب من و بابا احمد رفتیم خونه بابا بزرگ و مادر بزرگت و کادو و شیرینی روز مادر رو براشون بردیم و بهشون تبریک گفتیم . من حالم زیاد خوش نبود اما بعد که یه کم گذشت و با عمه پروانه و عمه فرزانه ت صحبت کردیم بهتر شدم . اونا هم برای مامان بزرگ به عطر خوشگل و خوشبو خریده بودن . دستشون درد نکنه .

همین جا هم یادی می کنم از مادر عزیزم که دلم هرروز بیشتر و بیشتر براش تنگ می شه اما هرلحظه که به یاد می آرم دیگه دیداری درکار نیست چنان قلبم می گیره که نمی تونم توصیفش کنم . مامان عزیزم ، امیدوارم بتونم از چیزایی که یادم دادی بهره ببرم و مثل تو مادر خوبی برای فرزندم باشم .هرچند که نتونستم جبران محبتهای تورو بکنم اما دلم می خواهد ازم راضی باشی . همیشه نامت به نیکی باد .

عمه پروانه سرش این روزا شلوغه و دنبال کارای عقدشه . آخه قراره پونزده خرداد عقد کنند .منم تو فکر لباسم و موندم واقعا چی بپوشم .......؟؟؟

دیروز با خاله میترا و بابابزرگ اسماعیلت رفتیم گلستانکوه و بعد رفتیم دره بید که خیلی قشنگه و علاوه بر کوههای قشنگی که داره دشت قشنگی هم داره که زیباییهاش رو دوچندان می کنه !

چندتا عکس انداختم که می ذارم تا همه ببینند .

دختر گلم ! این روزا احساس می کنم آرومتر شدی . مثل یکی دو هفته قبل شیطونی و بپربپر نمی کنی . چرا ؟ برام جای سوال داره !! نکنه مامانی کاری کرده که اذیت شدی ؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)