وياناويانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

دختران من هدیه ای از خدا

راه رفتن ویانا

1392/3/21 12:14
نویسنده : مریم بانو
124 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل گلم !

چقدر بدوم دنبال تو؟ همه ش باید چشمم بهت باشه! از میز تلویزیون میری بالا می خوای مجسمه فیلها رو برداری و بندازی پایین بعد دوباره دولا بشی برشون داری و بذاری سرجاش و هی تکرار و تکرار . زدی پای فیل بدبختو ناقص کردی .ازونجا می یارم دستت رو می گیری به پشتی ها و ازینطرف می ری اونطرف ازونطرف میای اینطرف که دیگه خودت کلافه می شی . یه خرده دست به دیوار می ری و چون سره می افتی و گریه می کنی . حالا میای سراغ میز وسط کلی دور اون می چرخی . بعد مبلها ، بعد بوفه که شیشه ش تمام شده جای دست و دهن تو . دستات رو می ذاری روی روروئکت و اون که رو به جلو می ره همراه باهاش حرکت می کنی ولی خدا نکنه بخواهیم بذاریمت توی روروئک جیغ و دادت می ره هوا و پاهاتو می خوای ازون تو بیاری بیرون و مدادم دستاتو طرف ما دراز می کنی که درم بیارید .

حوصله ت که سر می ره پله لب آشپزخونه رو میای بالا و یه خرده گیر می دی به ظرفای شیشه ای بنشن ها . بعد فلاسکها رو میندازی . میری سراغ سیم آنتن و اونو که چسبوندیم به دیوار میکنی و کلی هم ذوق می کنی .( دهن من که سرویس شد) . یه سری هم به صندلی ها و پایه میز می زنی . دور آشپزخونه می چرخی پایه قابلمه چدن ها رو می گیری و تکون می دی و منو از ترس دق مرگ می کنی . خدا حفظت کنه عزیزم . هرچند دقیق یکبار هم به من نگاه می کنی و میخندی . انگار ریشخندم می کنی .

جدیدا یاد گرفتی هرچیزی رو میخوای دستت رو دراز می کنی و می گی اده اده اده ! یعنی بده

آخه وروجک تو از کجا اینارو می دونی عسلم ؟

عکسای جدیدت رو آماده کردم که می ذارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله لیلا
21 خرداد 92 15:39
عزیز دلم داره جزیزه تازه اکتشافیشو می گرده و چیزهای جدید رو کشف می کنه
مامان آنیتا
22 خرداد 92 11:09
قربونش برم. مریم جون یه پیشنهاد دارم سعی کن همه چیز خونتو آویزون کنی از سقف. هم خودت راحت تری هم ویانای خاله.