وياناويانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

دختران من هدیه ای از خدا

بدون عنوان

1392/2/31 11:50
نویسنده : مریم بانو
108 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب دختر ناز مامانی یه کم حالش بد بود . نمی دونم دیروز خونه مادربزرگش چی خورده بود که از عصر به بعد که پیشش بودم مدام بادگلو می کرد و بیقرار بود . آخرشب هم خوابش نمی برد و بالاخره گلاب به روتون کلی آورد بالا . منم کلی نشستم حرص خوردم بعد نبات حل کردم بهش دادم خورد و خوابید . تا صبح هم جیکش در نیومد . صبح هم طبق معمول سر ساعت ٧ انگار می خواد بره مدرسه یا اداره چشماشو باز کرد و بیدار شد .

موندم که چرا این بچه اینقدر خوابش سبکه و صبح زود بیدار می شه . یه مدت که اصلا سر شش و نیم بیدار می شد . روزا هم که به زحمت نیم ساعت می خوابه دختر گلم .

امروز باباییش برده گذاشتش خونه مهری خانوم زندایی شوهرم . قراره دیگه پیش اون بمونه . اگه بذارن!!!!!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

لیلی
31 اردیبهشت 92 12:29
از بس که وقتی باردار بودی جوجومو صبح زود بردیش سره کار بچم سحرخیز شده قربونش برم من ای جـــــــــــــــــــــــــــــــــانم